طبق معمول روزایی که سعی میکنم مثل اسب بخار کار کنم و تمرکزم بذارم رو کار و فعالیتم، هزارتا فکر جورواجور از اقصی نقاط تاریخ گذشته و آینده به مغزم هجوم میاره، امروزم اینجور بود

یکی از فکرا مربوط به م_ی بود

خوب براساس اتفاقات و برخوردهای اخیر ازش دلخور، عصبانی و شاکی م و کینه به دل گرفتم و حس میکنم یه حساب تسویه نشده دارم باهاش که حقمه تسویه ش کنم

بعد همه ش تو سرم میچرخه که فلان فلان شده ی پر مدعای عن

بعد باز میاد تو سرم که آتو هایی که از بعد از آخرین بار که دیدمش و کلی ادعاش شد رو ازش گرفتم رو در اولین دیدار مجدد با کنایه و خنده بزنم تو صورتش و بگم هی بار دیگه خواستی بری رو ممبر لطفا خودت همون غلطی که پیف پیف و ایش ایشش میکنی رو اینقدر بولد انجام نده اقلا

 

تو سرم میچرخه که گوشه کنایه بارونش کنم و نیشش بزنم تا جای نیشاش رو دلم خنک شه یکم

 

و یه سری چیزای انتقام جویانه و دل خنک کننده ی دیگه م تو سرم میچرخه که خب شدیدا هم ذهنم بهم حق میده و ذره ای رحم رو در این مورد جایز نمیدونه

 

اما امروز وسط همه ی این چرخ و فلکای ذهنیم، یه جمله که یه جا به گوشم(شایدم چشمم) خورده بود یادم اومد

جمله هه این بود که از خوبیای آدما واسه خودتون دیوار بسازین، بعد هربار بدی دیدین ازشون فقط یه آجر (یا دیگه مثلا اگه بدی ه گنده بود چندتا آجر) رو از اون دیوار بردارید، بی انصافیه که دیوارو کلا خراب کنید

 

به جملهه فکر کردم

وسط اینهمه کار واجب آخه این فکرای چرتو پرت از کجا میاد وقت ارزشمند مغز منو میگیره آخه؟!

خلاصه سعی کردم خوبیایی که تو ذهنم ازش بایگانی کردمو یادم بیارم و در حد وقت محدودی که دارم حالا دیوارم نشد، اقلا یه تیغه بسازم

یادم آوردم

مثلا اوندفعه که من بخاطر ب_ج اصرار داشتم بریم بساط درست کردن کیک بگیریم ولی کسی جوابمو نداد  بعد اون فرداش تو خونه شون کیک درست کرد و برام آورد چون فکر کرده بود من دلم کیک خواسته

یا مثلا وقتایی که نصفه شب کلی منت به جون میخرید و منو میبرد تاب سوار شم

یا وقتی منو با خودش برد کارخونه و سعی کرد بهم خوش بگذره

یا وقتایی که بارون میبارید و زنگ میزد که حاضر باش میام بریم قدم بزنیم

یا مثلا از جلسه ی کنکور که اومدم بیرون و دیدم که تو حیاط وایستاده و دستاشو باز کرده که من خودمو بندازم تو بغلش

یا تموم چیزایی که باعث شده بود من تو بچگیم یه عشق خالص و واقعی رو تجربه کنم نسبت به اون

و خب عشق تمومم که بشه بازم حرمت داره خو

و

خلاصه که دیدم نه

واقعا دلم ازش شکسته

اما دیوارمم حیفه

نهایتا دوتا آجر از دیوارمو برداشتمو دیگه به بقیه ش دلم نیومد دست بزنم

 

دنیا هنوز خوشگلیاشو داره گویا

باس زنده موند، این تو اولویته

فکرکنم راست میگه، فقط یه دونه آجر

تو ,رو ,یه ,ی ,  ,آجر ,تو سرم ,سرم میچرخه ,میچرخه که ,رو در ,یا مثلا

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موتور کولر موتوژن VIP Post لیست سایت های آگهی رایگان اینترنتی یک داستان ساده از کتاب‌هایی که می‌خوانم نرم افزار و نکات کاربردی نوشته های عاشقانه بهترین نرم افزار CRM ایران ( مدیریت ارتباط با مشتری ) سلطان سافت